ویرایش عکس تیر 99

همه ما از محله‌مان جایی که در آن بزرگ شدیم و زندگی کردیم و می‌کنیم خاطرات زیادی داریم این خاطرات وقتی هم که در شهر مثل اصفهان زندگی کنی چند برابر می‌شود شوق دویدن کودکانه در کوچه‌های شهر همه و همه خاطراتی را متواتر می‌کند که برای برخی آشنا، برای برخی غریب و برای برخی هم شنیدنی است همایون اسعدیان کارگردان فیلم‌های شاخصی چون «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» نیز از آن اصفهانی‌هایی است که خاطرات بسیاری در کوچه‌های شهر اصفهان و در محلات قدیمی این شهر دارد او با ما در مورد خاطراتش، احساساتش و آرزو‌هایش در مورد اصفهان گفت:

مثل این که حول و حوش فلکه احمدآباد به دنیا آمده‌اید؟ 

بله من در احمد آباد خیابان مهرگان به دنیا آمدم اما این قدر که به خیابان‌های دیگر اصفهان علاقه دارم به آن جا ندارم.

واقعا؟! مثل چه خیابانی را خیلی دوست دارید؟
خیلی دوست دارم که به پیاده‌روی‌های طولانی در اصفهان بروم از میدان انقلاب شروع کنم چهارباغ های عباسی و پایین را بپیمایم به محلات قدیمی هارونیه و سبزه میدان برسم یا از مسیری دیگر به خیابان سپه و حکیم و در نهایت میدان نقش جهان پا بگذارم و باز کلا مسیری متفاوت‌تر داشته باشم از کنار بلوار آیینه خانه به چهارباغ بالا و محله جلفا و کلیسای وانک و آن محله‌های ارامنه نشین و قدیمی بروم .

شهر دیگری هم هست که حتی نصف اصفهان دوستش داشته باشید؟
البته من شاید خودم را گول می‌زنم چون در اصفهان به دنیا آمدم این قدر قلبا این شهر را دوست دارم و حتی نسبت به آن علاقه دارم اما واقعا کجای ایران یا حتی دنیا را داریم که در هر کوچه و محله قدم می‌زنید انگار در تاریخ راه می روید؟ کجای دنیا این همه درها و پنج دری‌ها را داریم که با خود هزاران خاطره دارد و سلسله‌های پادشاهی و آدم‌های زیادی را به خود دیده است؟ و یا کدام شهر هست که این همه هنرمند ازنویسنده و شاعرو موسیقیدان گرفته تا طنازو بازیگر و سینماگرو ... در دامان خود پرورش داده باشد ولی باور کنید این حرف‌های من شعار نیست و کاملا دلی است من اصفهان را بسیار دوست دارم و نفس کشیدن در هوایش برایم یک حال و هوای خوبی دارد که به آن افتخار می‌کنم.

پس با این وجود حتما از محل های خاصی هم در این شهر خاطره دارید؟
مسلما همین طور است .یکی از آن مکان‌های پر از خاطره برای من خا نه عموی بزرگم بود که پشت بازار قیصریه و مسجد حکیم قرار داشت و محل بازی‌های کودکی‌های من بود که البته خوشبختانه هنوز هم آن خانه هست و الان تبدیل شده به یکی از مکان‌های مربوط به سازمان میراث فرهنگی و در یکی از سفر‌های اخیرم به اصفهان به آن جا سری زدم و برایم این موضوع جالب بود که آن روزها من آن خانه را بسیار بزرگ می‌دیدم اما الآن به نظرم به آن بزرگی نمی‌آمد که البته شاید به دلیل کودک بودن من در آن روز‌ها بوده است.
چند جای دیگر هم برایم تداعی کننده خاطرات شیرینی هست که شاید برای جوانان هم دوره من اسامی آشنایی باشد یکی از آن‌ها کافه قنادی پارک در خیابان چهارباغ عباسی است که شاید بتوان از آن به عنوان یکی از پاتوق های بزرگ هنرمندان تئاتر و سینما و نویسندگان و شاعران آن زمان نام برد.

با وجود این خاطرات شیرین و البته ذهن خیالپردازانه شما علاقه‌مندیتان به سینما به این شهر و دوران برمی‌گردد؟
البته یکی از همان محل‌های پر خاطره برای من در این شهر زیبا که شاید نامش هم به گوش جوانان الان نرسیده باشد سینما مایاک است که یک سینمای روباز بود و بسیاری از مردم اصفهان در آن زمان خاطره انگیزترین فیلم‌های زندگیشان را شاید در آن‌جا دیده باشند و من نیز از همان روزها بود که گرفتار جادوی سینما شدم.

اگر بخواهید برای اصفهان آرزو کنید آن آرزو چیست؟
شاید این آرزو برای همه مردم این شهر و حتی ایران صدق کند آن هم جاری بودن همیشه زنده‌رود در قلب اصفهان است. در این چند سالی که می‌شنوم یا بعضا می‌دیدم که این رود زیبا خشک و بی آب شده بود واقعا اندوهگین بودم و البته وقتی شنیدم و حتی در اخبار رصد کردم که موقع باز شدن آب و جاری شدن آن در بستر رودخانه مردم جشن و پایکوبی کردند اشک شوق در چشمانم جمع شد و خیلی دوست داشتم آن لحظه من هم در کنار زنده بودم. می‌دانید این رود به نظر من مثله یک شاهرگ در این شهر عمل می‌کند و با وجود مادی‌های زیادی که در همه محلات اصفهان است که همچون رگ‌های جوشان از این رود تغذیه می‌شوند و حال و هوای محله‌ها و شهر را زیبا و با طراوت می‌کنند باید همیشه جاری و زنده باشد. فکر می‌کنم این قشنگ‌ترین آرزو برایم شهرم اصفهان باشد. 

گفت‌و‌گو از مریم وفایی

منبع : ایمنا

/117/